سلبریتی ها این بار هم باختند/ چرا از کف میدان روایت نکردید؟
تاریخ انتشار: ۱۶ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۵۴۹۸۰۶
نقش سلبریتیها در بحرانهای اجتماعی چیست؟ آتش بیار معرکه بودن؟ اظهارنظر در نقش دانای کل یا نظریه دادن در قامت سیاستمدارانی همه چیزدان و نخبگان اجتماعی جامعه؟ آیا، چون زندگی یک سلبریتی بر محور «توجه» است، خود را محق میداند تا در بزنگاههای مختلف با اظهارنظرهایی که نه سنجیده است نه منطقی، همچنان در کانون توجهات عمومی بماند؟ آن هم به هر قیمتی؟!
پایان دادن به بحران اجتماعی به سبک سلبریتیها
در ماجرای اغتشاشات اخیر بسیاری از سلبریتیهای ایرانی ثابت کردند به دوران افول نزدیک شدهاند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در سالهای گذشته اگر سیلی آمد یا زلزلهای و هزاران نفر آواره شدند بسیاری از سلبریتیها با همه نقدهایی که به آنها وارد است، از ظرفیت اجتماعی خود برای سر و سامان دادن به بحران اجتماعی استفاده کردند، حتی با وجود برخی اشتباهات در همان نوع کمکها، اما برای پایان دادن به بحرانهای اجتماعی حضور داشتند. خیلی از آنها به میان مردم سیل زده یا زلزله زده رفتند. اما در اتفاقات اخیر بسیاری از سلبریتیها باختند، هم به کشورشان، هم به همان مردمی که از دل توجهات آنها برخواستند و معروف شدند.
آتش بیاران معرکه
بعد از فوت مهسا امینی بلافاصله خیلی از آنها بدون اطمینان از صحت اخباری که رسانههای معاند در خصوص دلیل مرگ او منتشر کردند، در یک فضای احساسی و هیجانی آتش بیار معرکه شدند و این آتش بیاری را به بدترین شکل ممکن ادامه دادند.
وقتی اعتراضها شکل اغتشاش به خود گرفت و لیدرهای آموزش دیده برای خراب کاری به میدان آمدند تعداد قابل توجهی از این سلبریتیها از هنرمند تا ورشکار دست از دمیدن در این آتش برنداشتند.
اما کدام یک از آنها با حضور در صحنه و صحبت با مردم و جوانها آب سردی بر تب تند این جوانان ریختند تا صف معترض و اغتشاش گر از هم جدا شود؟ خیلی از آنها سرد و گرم چشیده روزگار بودند، اما یک دفعه شدند مثل همان نوجوانهای احساسی و مغلوب جریانهای رسانهای.
کدام یک از آنها از بلندگوی فضای مجازی برای پایان دادن به خشونتی که هر روز شکل عریانتری از آن در خیابان به نمایش گذاشته میشد استفاده کردند؟
چرا از کف میدان روایت نکردید؟
موج عظیم رسانهای، آشکارا تمامیت ارضی کشور را نشانه گرفت، اما سلبریتیها چه کردند؟ به جای آنکه از ظرفیت اجتماعیشان استفاده کنند و در برابر این سیل ویرانگر بایستند و سدی بزنند، شروع کردند به همراهی با این موج عظیم رسانهای.
بی تعارف آقا و خانم سلبریتی که لم داده روی مبل خانه، استوریهای کردستان تسلیت و بلوچستان تسیلت تان گوش فضای مجازی را کر کرده بود یک بار شد به عنوان یک سلبریتی و شخصی که هزاران دنبال کننده دارد و هر اظهارنظرش در فضای مجازی تاثیرگزار است، در برابر هر پستتان احساس مسئولیت کنید؟ به تبعاتش فکر کنید و اصلاً بلند شوید بروید به سیستان و بلوچستان، بروید میان مردم کردستان، تا جریانات را از نزدیک با چشم خود ببینید و واقعیت را روایت کنید؟! رفتید؟ نشستید و در روزهایی که میدیدید ومی شنیدید کار رسیده به مسلح شدن گروههای تروریستی تجزیه طلب، با موج رسانههای سعودی همراه شدید!
شما باختید هم به خودتان هم به مردم
بسیاری از سلبریتیهای ما در عمیقتر کردن گسلهای اجتماعی سنگ تمام گذاشتند. زنده زنده سوزاندن پلیس، بریدن گلوی نیروهای مدافع امنیت و دهها خشونت عریان دیگر را دیدند و هشتگ نزدند آن وقت با شایعه کشته شدن دانش آموز اردبیلی و خوراکی که رسانههای معاند برای پروژه کشته سازی جور کرده بودند گوش فلک را کر کردند. فیلم ذره ذره کشته شدن جوان طلبه در محله اکباتان را دیدند و دم نزدند. جنایت وحشیانه و کشتن سید روح الله عجمیان را دیدند و باز هم سکوت کردند. آن وقت برای یک عکس و یک خبردروغ که به آن الصاق شده بود و برای یک قربانی دیگر پروژه کشته سازی تا چند روز عزای عمومی اعلام میکردند. هر چه بگوییم باز هم کم است که آقا یا خانم سلبریتی شما باختید هم به خودتان هم به مردمتان!
مجازات شایعه پراکنی سلبربتیها علیه حکومت در کشورهای اروپایی
اما از این کلمات بگذریم. کجا و در کدام کشور دیدید که سلبریتی هایش این چنین محابا بر علیه نظام حاکم شایعه پراکنی کرده و مردم را دعوت به خشونت و جنجال خیابانی کنند؟ در کشورهای غربی که بسیاری از سلبریتیهای ما آن را قبله آمال و مهد آزادی میدانند، شرایط برای چهرههای معروف به همین راحتی نیست. اینطور نیست که یک سلبریتی در فضای مجازی هر چه دل تنگش میخواهد بگوید و آتش خشونت را بیشتر کند و کسی کاری به کارش نداشته باشد.
«آرنولد آگوست»؛ کارشناس و تحلیلگر آمریکایی در مورد نوع مواجهه کشورهای غربی با سلبریتیها و چهرهای شاخص کشورشان میگوید: «دولتهای غربی هیچ وقت سرمایههای اجتماعی و بودجههای فرهنگی خودشان را برای اشتباهات و خطاهای سلبریتیها هزینه نمیکنند. در بسیاری از کشورهای غربی، در ازای هر خطای سلبریتیها چندین برابر از آنها جریمه دریافت میکنند تا در آینده شاهد این خطاها نباشند و یا آن را به حداقل برساند. دهها مثال وجود دارد که در آن سلبریتیها به دلیل ارتکاب به خطایی که از نظر اجتماعی ناهنجاری محسوب میشود جریمه یا راهی زندان شدهاند» آن طور که «آرنولد آگوست» میگوید تقریباً در تمام کشورهای اروپایی، سلبریتیها باید با نظام ارزشی آن کشورها هماهنگ باشند و کوچکترین رفتاری که ضد ارزش و یا ضد فرهنگ آن جامعه تلقی شود با برخورد قانون رو به رو خواهد شد. حالا این وضعیت را با کشور خودمان و سلبریتی هایش مقایسه کنید.
منبع: مشرق
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردیمنبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: سلبریتی آشوب بسیاری از سلبریتی ها پایان دادن فضای مجازی کشور ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۵۴۹۸۰۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
طرحی برای رسانههای فردای ایران
سطح نازل آزادی رسانه و ضعف فاحش اقتصاد رسانه بارقههای امید رسیدن به گشایشی در نظام رسانهای را کمرنگتر از همیشه کرده است. اوضاع وخیم اقتصادی و بنبست سیاسی هم بر نظام رسانهای سایه انداخته است. فعلاً نشانهای از بهبود در افق پیدا نیست.
ولی اگر مقیاس تاریخ را وسیعتر از چند دهه در نظر بگیریم، شاید بتوانیم مشاهده کنیم که جامعه ایران ایستا نبوده و به هر طریقی با تکاپوها و جنبوجوشهایی که دارد راهش را پیدا کرده است.ایران در یک پیچ تاریخی قرار گرفته و دگرگونیهای بنیادینی که چند سال است نشانههایش را میبینیم آغاز شده است. ما برای نظام رسانهایِ فرداهای روشنتر ایران نیاز به طرحی و چارچوبی استوار و رسا و دقیق با اتکا به تجربیات گذشته داریم. هنگامی که یک جامعه به وقت نوزایی میرسد، نیازمند بدیلی است که بایدآماده کرده باشد تا بتواند در زمان نوزایی از آن بهره بگیرد، وگرنه در زمانهای که ایدههای سابق برافکنده میشوند و خلأ ایده پیش میآید، ایدههای کژ و نامطلوب و بدخواهانه میتواند بهراحتی خلأ را پر کند. از سوی دیگر، اگر بدیلی نداشته باشیم، دائماً وسواسگونه و منفعلانه تصور میکنیم سیاهی تا ابد ماندگار است، اما اگر از قبل به بدیلها و جایگزینهای احتمالی فکر کرده باشیم، بهسوی آن گام برمیداریم هرچند آهسته و با موانع و رنجهای بسیار.
باری، سؤال اصلی اینجاست: نظام رسانهای آینده ایران باید چطور باشد و بر چه پایههایی استوار باشد؟ شاید آزادی اولین مؤلفه اساسی آن باشد: آزادی از سانسور، آزادی از هرگونه ایدئولوژی و آزادی از هر نوع فشار اجتماعی از سوی گروههای صاحب قدرت و نفوذ. بخش مهمی از روزنامهنگاری مربوط است به دیدهبانی قدرت و نظارت بر عملکرد صاحبان قدرت. قدرت سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی واجد عناصری فسادپرور است که روزنامهنگاری مراقب و منعکسکننده این فسادهاست. طبیعی است که قدرتمندان در هر سطح و هر نوع بخواهند جلوی این دیدهبانی را بگیرند. پس رسانهها باید در برابر صدمات احتمالی از جانب قدرتمندان حفاظت شوند و مصون باشند. اولین مؤلفۀنظام رسانهای آینده ایران میتواند ایجاد سازوکاری حقوقی و قضایی و حرفهای برای برقراری آزادی رسانهها باشد.
دومین مؤلفۀ نظام رسانهای مطلوب در ایران میتواند قطع انحصار از رسانههای سنتی و نوین باشد. در کنار رادیو و تلویزیون عمومی ــ که همان هم تماماً نمیباید منحصر به تبلیغات سیاسی حکومت باشد و باید آرای بخشهای مختلف جامعه را با همه کثرتی که در آن است بازتاب دهد ــ لازم است که دهها و صدها شبکه تلویزیونی و رادیویی خصوصی وجود داشته باشند تا اقشار و گروههای مختلف با عقاید گوناگون و آرمانهایی متکثر بتوانند محتوای دلخواه را تولید و با فرم دلپسند خود منتشر کنند. به همین ترتیب، تعداد متنوعی از شرکتها و اوپراتورهای خصوصی اینترنتی باید بتوانند در حلقههای مختلفِ زنجیره کسبوکارِ دسترسی به اینترنت نقش داشته باشند.
برداشتن فیلترینگ اینترنت از همان جنس آزادی رسانه است، اما برای تأکید بیشتر و جبران تجربههای تلخی که داشتهایم، میتوان فصلی از طرح پیشنهادی نظام رسانهای مطلوب برای آینده ایران را جداگانه به آن اختصاص داد. شبکههای اجتماعی و سایتهای اینترنتی نباید فیلتر باشند، مگر در مواردی بسیار استثنایی در حوزه خلافکاری و جرائم نه اخبار و عقاید. فیلترینگ سمی است که بهتدریج به پیکر نظام رسانهای ایران تزریق شده است و در ایران فردا باید از این جسم خسته و فرسوده سمزدایی کرد.
برای رسیدن به این شرایط در رسانههای ایران نیازمند یک پیششرط اساسی هستیم: کمترین میزان دخالت حکومت در امور رسانهها، از مالکیت و مدیریت رسانهها تا مجوزدهی و نظارت و حمایت از رسانهها. اینکه میگوییم حکومت در نظارت بر رسانهها دخالت نداشته باشد، به این معنی نیست که هیچ نظارتی مطلقاً وجود نداشته نباشد، بلکه بدان معناست که حکومت ناظر و عامل نظارت نباشد تا این امکان برایش مهیا نباشد که جلوی رسانههایمنتقد و حتی مخالفش را بگیرد. نهادهای صنفی و حرفهای روزنامهنگاری مستقل میتوانند بر عملکرد حرفهای رسانهها نظارت داشته باشند و دادگاههای مستقل و عاری از جانبداری وچارچوب قضایی مخصوص رسانهها میتوانند درباره تخلفات احتمالی قضاوت کنند. این وضعیت نیازمند قانونگذاری و سازوکار حقوقی خاصی است که در آن از صدور مجوز پیش از انتشار برای مطبوعات و وبسایتها خبری نیست و با سهولت بهشبکههای تلویزیونی و خبرگزاریها امکان تأسیس میدهد.
در طرح پیشنهادی برای رسانههای فردای ایران، حکومت اگر میخواهد به رسانهها کمک کند، بهجای دادن یارانههای مستقیم و بازیگری در عرصه رسانهها، میتواند به توسعه امور زیرساختی رسانهها نظیر چاپخانه و اینترنت و استودیو و شهرکهای فناورانه رسانهای بپردازد، تازه آنهم بهصورتی غیرمستقیم. همچنین همه رسانهها با انواع عقاید و نظرات انتقادی نیز باید بتوانند از این زیرساختها استفاده کنند و زیرساختها نباید متعلق باشد به وفاداران به گروه سیاسی خاصی یا معتقدان به عقیده بخصوصی.
بازپیکربندی نظام رسانهای نیز از دیگر مسایلی است که میتواندر طراحی نظام رسانهای آینده به آن توجه کرد. سیاستهای سانسور و فیلترینگ و همچنین ایجاد اعوجاج و منحرفکردن نقشهای نهادهای مدنی باعث شده است که رسانههای مختلف در ایران نقشهایی را بر عهده بگیرند که نه وظیفه آنهاست و نه از عهده انجامش برمیآیند. برای مثال، در برههای از تاریخ نیمقرن اخیر ایران، از مطبوعات بهجای احزاب استفاده شده است یاهماکنون از شبکههای اجتماعی برای اطلاعرسانی در حد رسانههای حرفهای بهره گرفته میشود. رسانههای مختلف بایددوباره نقشهای طبیعی و معمولی خود را بر عهده بگیرند و نقشهای تحمیلی را به نهادهای مربوط به آنها واگذار کنند.
در چنین شرایط و زمینهای که تصویر شد، رسانهها بهتدریج خواهند توانست قدرتمند شوند و روزنامهنگاران تشکلهای صنفی و مدنی خود را شکل دهند و کسبوکار رسانهای رونق بگیرد. دیگر لازم نیست حکومت به رسانهها کمک مالی کند و همین که آزادی آنها را با نظامهای قضایی و حقوقی خاصی پاس بدارد کافی است. رسانهها نیز نباید آزادی رسانه و بیان را از حکومت گدایی کنند، بلکه به قدرت اجتماعی خود آن را بهدست میآورند. باقدرتگرفتن نهادهای صنفی و حرفهای روزنامهنگاری، اگر حکومت نخواهد آزادی رسانه را پاس بدارد باز هم ناگزیر است که به آزادی احترام بگذارد. از سوی دیگر، در چنان وضعیتی رسانهها خودشان خواهند دانست چطور باید رقابت کنند و روزنامهنگاری چه اصولی دارد و در بازار رسانهها چگونه باید مخاطبان را جذب کرد. بنابراین نیازی نخواهد بود که حکومت در نقش مرشد و استاد و معلم رسانهها ظاهر شود. آن نظام رسانهای که درست شکل گرفته باشد و ارکانش صحیح باشد، میتواند بهکمک روزنامهنگارانش تشخیص دهد چقدر به عامهپسندی بگراید و چه اندازه نخبهگرا باشد، کجا وارد شود و تا حد جلو رود.
وقتی نظام رسانهای از وضعیت همواره استثنایی خارج شد و به وضعیتی طبیعی دست یافت، آنگاه تازه در چنان فضای نرمال و در چنین نظام رسانهای هنجارینی، رسانههای ما به آفتهایی برخواهند خورد که رسانههای همه کشورهای عادی جهان با آن روبهرو شده بودهاند، مسایلی از جمله ضربهخوردن از شبکههای اجتماعی و شرکتیشدن رسانهها و اثرپذیری از فناوری. برای این مشکلات نیز راهحلهایی هست که میتوان همچون سایر کشورها به کار بست.
در آینده ایران، وقتی که خورشید بتابد و سپیده رخ بنماید، ما نمیتوانیم با نظام رسانهای کهنه کار کنیم و نیازمند نظم رسانهای تازه و بدیل هستیم. از حالا که در قعر چاه مشکلات و مصائب گیر افتادهایم باید به فکر فردا باشیم. علاوه بر مؤلفههایی که ذکر شد، حتماً ضروریات و پیششرطهای دیگری نیز هست که تا رسیدن به روزهای خوش رسانهای باید ارائه شوند و دربارهشان بحث شود.اینکه ما در شرایط فعلی از نظام رسانهای جایگزین صحبت کنیم، حاصل خوشخیالی یا سادهدلی یا زیستن در رؤیاهای واهی یا امیدواری به هر قیمتی نیست. وقتی ما بدیل داشته باشیم و دربارهاش صحبت کنیم، از هماکنون به زایاندن نظم جدید و دگرگونی کمک کردهایم. رسیدن به نظام رسانهای بدیل یکی از مراحل مهم و مؤثر تحول و گذاری است که با همه گرفتاریها و مصیبتهای کنونی، در چشمانداز این کشور میتوان دید.
*روزنامهنگار
۴۷۲۳۲
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1900950